وقتی ورزش، هنر و نوستالژی در جزیرهی مرجانی به هم پیوستند
برای عباس کاووسی، رییس هیئت ورزشهای همگانی کیش و مجری برگزاری رویداد ملی دویدن در کیش (KISH RUN) مهندسی که دویدن را به “هنر” تبدیل کرد✏️
امروز جزیرهی کیش شاهد رویدادی بود که نهتنها یک مسابقهی دو، بلکه جشنوارهای از خلاقیت، همبستگی و احیای خاطرات بود.
در میان هیاهوی مسابقههای ماراتن، گاهی یک نام بیشتر از همه میدرخشد؛ نه فقط به خاطر سازماندهی بینقص، بلکه به خاطر قلبی که برای جزیره میتپد.
عباس کاوسی، با تجلی هنر مدیریت و خلاقیت در سایهٔ درختان کهنسال کیش ثابت کرد که یک مدیر میتواند هم طراح رویداد باشد، هم پدر دوندگان.
ساعت ۳ صبح، در ساحل مرجانی کیش، زمانی که هنوز خورشید طلوع نکرده بود، سایهای بلند در ساحل ظاهر شد. همان مردی که دو سال بود خواب “یک مسابقه متفاوت” را در سر میپروراند. با چکلیستی در دست، قدمزنان مسیر را میپیمود؛ گویی هر سنگریزه را میشناخت، هر پیچ جاده را از قبل صدبار دویده بود. این، آغاز روزی بود که KISH RUN متولد شد – به دستان مردی که عاشقانه باور داشت ورزش میتواند دگرگونکننده باشد. مردی که کیش را به قدمهایش ترسیم کرد.
وقتی او برای اولین بار از احیای بازار فرانسه به عنوان پایگاه تحویل پکها سخن گفت، بسیاری فکر کردند این فقط یک ایدهٔ زیباست. اما این روزها، وقتی شرکتکنندگان در میان دیوارهای تاریخی بازار ایستاده بودند، فهمیدند که این مرد چگونه “نوستالژی” را به “انرژی” تبدیل کرد. او حتی در انتخاب نماد مسابقه—لاکپشت پوزهعقابی—هم هوشمندی نشان داد؛ موجودی که آرام اما پایدار میدود، دقیقاً مثل مدیریت او.
KISH RUN با هزاران شرکتکننده از سراسر ایران، از کودک تا حرفهای، ثابت کرد که ورزش میتواند پلی بین گذشته و آینده باشد، آن هم از دل یک بازار تاریخی که این روزها دوباره نفس کشید.
اینروزها از بازار فرانسه تا میدان ساحل؛ مسیری پر از حس و شادابی بود.
تصور کنید صبح زود، بوی نم دریا با هیجان دوندگان درهم میآمیزد و بازار قدیمی “فرانسه”، که سالها متروکه بود، حالا پر از جمعیتی میشود که پکهای خود را با چشمانی مشتاق تحویل میگیرند. این بازار، نوستالژی مردم کیش، این روزها به نمادی زنده تبدیل شد؛ این گنجینهٔ فرامو شده، نفس گرفت و امروز، وقتی صدای خندههای شرکتکنندگان از دیوارهای قدیمیاش میپیچید، همه فهمیدند این فقط یک انتخاب مکان نبود، یک احیای خاطره بود. جایی که هر کولهی شرکتکننده نهتنها شامل وسایل ضروری مثل فلاسک و مکملهای ورزشی بود، بلکه با اقلامی مانند عروسک و دستبند “لاکپشت پوزهعقابی” —نماد محیطزیستی کیش و این مسابقه — همراه بود؛ گویی هر شرکتکننده، سفیری برای حفظ این جزیرهی زیبا شد. آفرین به مردی که مسیر را نه با پا، که با دل دوید.
خلاقیتی که لباس پوشید و دوید!
از جنس و طراحی لباسهایی که گویا با نسیم دریا دوخته شده بود تا کولهپشتیهایی که هر شرکتکننده را شیفتهٔ طراحی خود کرد، همه و همه زیر نظر مستقیم او بود. چنانچه میاندیشید: “باید حسِ کیش را بچشند، حتی وقتی میدوند!”
لباسها، پکها و جزئیاتی که با استانداردهای مسابقات بینالمللی بود.
طراحی و تامین اقلام اهدایی به شرکتکنندگان، از جنس لباسهای آنان که گویا برای آبوهوای مرجانی کیش طراحی شده بود، گرفته تا کولهپشتیهای باکیفیت و دستبندهای نمادین، همه نشان میداد سازماندهندگان به جز عملکرد ورزشی، به “احساس و تجربهی شرکتکنندگان” هم فکر کردهاند.
حتی ویتامین C و پروتئینبارهای داخل پک، حکایت از توجه به سلامت دوندگان داشت.
جزئیاتی که گویای یک فلسفه بود
پکهای شرکتکنندگان: نه یک بسته معمولی، بلکه هدیهای از جنس کیش – از فلاسکهایی با طرح موج دریا تا پروتئینبارهایی که خودش شخصاً طعمشان را تست کرده بود.
لباسها، پارچههایی که هم نفس میکشید، هم داستان میگفت – گویی هر تکه دوخت، یادآور نسیم دریای خلیج فارس بود.
و نماد لاکپشت، موجودی که قرنهاست در این جزیره مانده و ما هم باید مثل آن پایدار باشیم.
همهچیز از عشق شروع شد
او نشان داد، ورزش همگانی فقط دویدن نیست، ساختن آدمهاست؛ شاید به همین خاطر بود که در بخش کودکان، خودش شخصاً کنار خط ایستاده بود و برای کوچکترین دوندگان همراه با لبخند هورا میکشید. کوچکترین دوندگانی که با شور و شیطنت خاصی مسیر را طی کردند، تا گویی آیندهی ورزش ایران را به تصویر بکشند.
اشتباهی که “مسئولیت” را معنا کرد
وقتی در بخش مردان، یک اشتباه خارج از کنترل و مدیریتش که یکباره باعث انحراف مسیر شد، بسیاری انتظار داشتند که انگشت اتهام به سمت دیگران بگیرد. اما او مقابل همه ایستاد، نه با بهانه، بلکه با شجاعت. گفت: “تقصیر من است، حتی اگر نبوده باشد..” و قول داد که با همفکری قهرمانان، راهی عادلانه پیدا کند. این، همان اخلاق مدیریتی است که بسیاری از مدیران ورزشی کشور باید از او یاد بگیرند.
در میان همهی این زیباییها، یک اشتباه در مسیر بخش مردان اتفاق افتاد، اما برخورد کاوسی مجری این رویداد —رئیس هیئت ورزشهای همگانی کیش— درس مسئولیتپذیری بود. او با شجاعت در جمع حاضر شد، عذرخواهی کرد و قول داد برای جبران آن با همفکری بهترین راهحل را پیدا کند. این رفتار، از او نهتنها یک مدیر، بلکه یک “راهبر” ساخت.
او میتوانست دهها بهانه بیاورد که اتفاقا در واقعیت هم وجود داشت! اما در عوض، بیدرنگ به خط پایان آمد؛ نه با چهرهای درهم، بلکه با همان نگاه مطمئن همیشگی اما خاضعانه شرمسار! پیش از هر توضیحی، از همه عذرخواهی کرد، از شرکتکنندگان تا همکاران پایکارش که به او یقین داشتند.
پایان مسابقه، آغاز یک سبک مدیریتی
وقتی آخرین دونده از خط پایان گذشت، او در میان جمعیت گم شد—نه برای گرفتن عکس یادگاری، بلکه برای گفتن یک “ممنون” ساده به تکتک عوامل. این همان راز موفقیتش است: مدیریتی که نه از بالا، بلکه از “همسطح” میآید.
جوایز نفیس و پایان یک رویداد به یادماندنی
جوایز مسابقه نهتنها ارزش مادی، بلکه ارزش معنوی داشتند—گویی هر جایزه، یادگاری از روحیهی کیش بود. وقتی آخرین دونده از خط پایان گذشت، همه فهمیدند که KISH RUN فقط یک مسابقه نبود؛ بلکه آغازی بود برای رویدادهایی که کیش را به قطب ورزشی و فرهنگی ایران تبدیل میکند.
امروز کیش ثابت کرد که میتواند پلی بین سنت و مدرنیته، ورزش و هنر، و مسئولیت و اشتباه، باشد. KISH RUN نهتنها مسابقهای برای دویدن، بلکه مسابقهای برای احساس زندگی بود.
امروز کیش چیزی بیشتر از یک مسابقه ماراتن دید؛ آموخت که راهبری واقعی یعنی: پیش از دیگران بیدار شدن، پس از همه خوابیدن و همیشه اولین فرد اشتباهات را به دوش گرفتن.
عباس کاووسی! شما امروز نه فقط یک مسابقه، که “امید” را سازماندهی کردید!
کیش فراموش نخواهد کرد روزی را که یک مرد، تمام جزیره را به “قدمهای عشق” دوخت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰